هستيهستي، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

هستی دنیای مامان

هستی یه دختر باهوش و خوشگل و پر انرژی...

سال نو مبارک

خداوندا در اين واپسين روزهاي سال همواره دعاي ما اين بوده که، خدايا دست ما به آسمانت نمي رسد اما تو که دستت به زمين مي رسد، عزيزانم را تا عرش کبرياي خود بلند کن و بهترين حالات را برايشان در نظر بگير. پيشاپيش سال نو مبارک دختر خوشگلم امسال سومين بهاري است که تو رو در کنار خودمون داريم مثل يک گل زيبا و خوشبو تمام فضاي خونه رو معطر کردي، عزيز دل مامان انشاالله که 1000 تا بهار ديگه رو ببيني هميشه عاشقت مي مونيم . مامان افسون و بابا اسي   ...
28 اسفند 1390

عشق مامان و عروسک ها

سلام دختر گلم ، ماه خوشگلم جمعه تصميم گرفتيم با هم ديگه عروسک هاي  پليشيت رو تميز کنيم، به تو گفتم مامان جون اين ها ميخوان برن حموم بعد توي دو سري عروسکها رو انداختم ماشين لباسشويي و بعدش که در آوردم گفتم عروسک ها از حموم اومدن تو هم حسابي خوشحال شده بودي و باهاشون بازي کردي و بعد هم گذاشتيم روي مبل تا خشک بشن و بعد ببريم توي اتاقت. شب که خشک شده بودن گفتم بشين پيش اين عروسک ها با هم ازتون عکس بگيرم اينم عکس خوشگلت ماه کوچولوي مامان و بابا... ...
9 اسفند 1390

هستي عسل و سريرا جون

هفته گذشته پنج شنبه شب خونه عمه زهراي من (مامان افسون) دعوت بوديم خاله آزيتا و حميدرضا رو پاگشا کرده بودن و همه درو هم جمع شديم عمه پروين و بچه ها و عمه زهرا هم که همه بچه هاشون بودن، از اونجايي که تو خيلي سريرا رو دوست داري من اين عکس خوشگل رو ازتون گرفتم که برازم توي وبلاگت سريرا نوه عمه من (يعني دختر دختر عمه مامان افسونه) ...
9 اسفند 1390

عشق مامان مريض شده

سلام عشقم چند روزه که مريض شدي مامان برات بميره، تا مي خوابي انقدر سرفه مي کني تا بالاميياره و بيدار مي شي، چند روز پيش بردمت پيش آقاي دکتر ميلان عزيز و مهربون و آقاي دکتر گفتن 5 روز ديگه براي چک دوباره بيار هستي خوشگله رو من ببينم و دوباره ديروز رفتيم و دکتر بعد از اينکه کلي ازت تعريف کرد و تو هم براي آقاي دکتر ناز کردي دارو هات رو عوض کردن انشاالله که زود زود خوب بشي عشق من،ديشب ساعت 4 صبح از خواب بيدار شدي شير بخوري بعدش انقدر سرفه کردي که ديگه خواب از سرت پريد و تا ساعت 7 صبح بيدار بودي بعدش خوابت برد و من حاضر شدم و رفتم اداره پشت فرمون تا برسم اداره همش مي خواست خوابم ببره الهي فدات بشم بازم عاشقتم هميشه. اينم عکست وقتي که با اون...
8 اسفند 1390

هستي عزيزم و دکتر ميلان مهربون

سلام عمر و نفس مامان هفته پيش سرما خورده بودي  رفتيم پيش (آقاي دکتر ميلان) تو خيلي دکتر ميلان رو دوست داري همش مي گي مامان افسون بريم پيش آقا دکتر . آقاي دکتر گفتن براي اينکه مطمئن بشن تو خوب شدي 5 روز بعد از ويزيت دوباره براي چک بريم پيششون وقتي رفتيم من گفتم آقاي دکتر هستي جون انقدر شما رو دوست داره من اگه اجازه بدين يه دونه عکس از شما و هستي بگيرم مي خوام بزارم تو وبلاگش دکتر هم استقبال کردن و تو رو بغل گرفتن و اين عکس خوشگل رو با آقاي دکتر ميلان انداختي  اينم عکست مامان جون ...
4 اسفند 1390
1